هواي بيرون به نظر دلپذير ميآيد و همين وادارم ميكند پنجره را باز کنم. نسيم آرامشبخشي وجودم را پر ميکند. زندگي من مانند نسيم است؛ آرامشبخش، سبک و آسوده. زندگيام مانند درختان خيابان است که زير باران خيس مي خوردند؛ تميز، تازه.
در راهرو به سمت اتاقم ميروم که گلولهي کامواي بزرگ و قرمزي توجهم را جلب ميکند. دنبالش ميروم و در اتاق را باز ميکنم. مادربزرگم دارد برايم ژاکت ميبافد. مامانبزرگم زندگيام است، کوه مهرباني!
عاطفه رزمي، 14 ساله از تهران
عكس: راضيه كرمي، 16 ساله
خبرنگار افتخاري از تهران
نظر شما